اين واژه در اصطلاح بر عبادتى مخصوص با كيفيتى خاص اطلاق مى شود.درآيه: (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلاَئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم
مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً)
نيز صلاتى كه به خداوند نسبت داده شده، به معناى رحمت ويژه خداوند در حق
مؤمنان است.
__________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
3-آيا در قرآن كريم، درباره مسلمانانى كه به زبان عربى
آشنايى ندارند، آمده است كه ترجمه نماز را بگويند يا خير؟ آيا صحيح است كه
شخص، نماز بخواند و نداند چه مى گويد؟
چنين
مطلبى در قرآن نيامده است، بلكه مراجع معظم تقليد تصريح دارند: مكلف (عرب و
غيرعرب) بايد تمام ذكرهاى نماز را صحيح و به صورت عربى تلفظ كند و اگر
مكلف، الفاظ عربى را نمى داند، بايد ياد بگيرد و افرادى كه قدرت يادگيرى
كلمات را ندارند، بيشتر از توان يادگيرى آنها خواسته نشده و معذور مى
باشند.علت عربى خواندن نماز در پرسش بعدى خواهد آمد.
شايان ذكر است كه بين اصول عقايد و اعمال تعبدى (مانند: نماز، روزه، حج
و...) فرق است، چرا كه بايد همه افراد (عرب و غيرعرب) به اصول عقايد اسلام
آگاهى و فهم كامل داشته باشند، امّا در اعمال تعبدى، اين آگاهى و فهم شرط
نيست; در امور تعبدى، شخص بعد از پذيرش الوهيت خدا و... با دليل و برهان،
خود را موظف به بندگى مى داند و اوامر را آن گونه كه دستور داده شده انجام
مى دهد.
بنابراين، صحت نماز، منوط به دانستن معناى آن نيست و دانستن معناى آن
باعث بهره مندى بيشتر از نماز و توجه به خدا مى شود و ياد گرفتن معناى نماز
كه در يك صفحه كتاب خلاصه مى شود، به قدرى ساده و آسان است كه ممكن است آن
را در يك ساعت، براى تمام عمر ياد گرفت.
__________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
4-آيا پيامبر(صلى الله عليه وآله) پيش از بعثت و نزول قرآن نماز مى خواندند؟ اگر نماز مى خواندند نماز ايشان چگونه بود؟
خداوند
متعال مى فرمايد: (وَ كَذَ لِكَ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ
أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِى مَا الْكِتَـبُ وَ لاَ الاِْيمَـنُ وَ لَـكِن
جَعَلْنَـهُ نُورًا نَّهْدِى بِهِ مَن نَّشَآءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّكَ
لَتَهْدِى إِلَى صِرَ ط مُّسْتَقِيم); و همين گونه، روحى از امر خودمان
به سوى تو وحى كرديم. تو نمى دانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است؟] ولى
آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه
مى نماييم و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى كنى.
ازآيه
شريفه به دست مى آيد:1.آن چه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) دارد و مردم را
به سويش مى خواند، همه از ناحيه خداوند متعال است و مراد از اين كه: تو
خودت درايت و فهم حقايق كتاب را نداشتى اين است كه از معارف جزيى، عقايد و
شرايع عملى كه در كتاب آمده، قبلا اطلاعى نداشتى، زيرا رسول اكرم(صلى الله
عليه وآله) بعد از نبوت و وحى، به آن جزئيات آگاه شد و التزام تفصيلى به تك
تك معارف حقه و اعمال صالح پيدا كرد.
2.
آيه مى فرمايد: تو قبل از وحى، به كتاب و معارف و شرايعى كه در آن هست
علمى نداشتى و به ايمانى كه بعد از وحى دارا شدى، متصف نبودى، پس آيه با
ايمان داشتن رسول خدا(صلى الله
عليه وآله) و اين كه اعمالش همه صالح بوده است، منافاتى ندارد، چون در آن
علم به تفاصيل و جزئيات معارفى كه در كتاب آمده نفى شده است و بديهى است كه
نفى علم و التزام تفصيلى، با التزام اجمالى ايمان به خدا و خضوع در برابر
حق، منافاتى ندارد.
3.
آيه اشاره مى كند كه حال رسول خدا(صلى الله عليه وآله) قبل از بعثت، با
بعد از بعثت، متفاوت است وگرنه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)قبل از بعثت
نيز موّحد و يگانه پرست بوده است. عدم آگاهى آن حضرت به محتواى قرآن، باعث
عدم آگاهى او به خداوند نمى شود و زندگى پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)
قبل از دوران بعثت، ـ كه در كتاب هاى تاريخى آمده ـ گواه زنده اين حقيقت
است.
حضرت
على(عليه السلام) مى فرمايد: از همان زمان كه رسول خدا(صلى الله عليه
وآله) از شير بازگرفته شد، خداوند بزرگ ترين فرشته رابراى تربيت او گمارد و
آن فرشته شب ها و روزها اخلاق و آداب نيك را به او مى آموخت.
از
آيات و روايات به دست مى آيد كه برخى از احكام و عبادت ها، مانند: نماز،
روزه، زكات و...، در شريعت هاى قبل از اسلام نيز وجود داشته است; چنان كه
پيش از اين به نماز آنان اشاره شد. قرآن كريم از قول حضرت عيسى(عليه
السلام)مى فرمايد: (وَ أَوْصَـنِى بِالصَّلَوةِ وَ الزَّكَوةِ مَا دُمْتُ
حَيًّا(; تا زمانى كه زنده ام خداوند مرا به نماز و زكات توصيه كرده است
و نيز در سوره بقره، آيه 183، از وجوب روزه بر امت هاى گذشته سخن به ميان
آمده است، ولى جزئيات و كيفيت عبادت هاى پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)
قبل از بعثت نيز در تاريخ نقل نشده است.البته نماز خواندن به شكل كنونى پس
از بعثت واجب شد و پيش از آن واجب نبود.
_________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
5-امّت هاى پيشين در نماز خود به جاى«اشهد انّ محمداًعبده و رسوله» چه مى گفتند؟
بنابر
آن چه گذشت كيفيت نماز در اديان پيشين روشن نيست; از اين رو اولا: معلوم
نيست كه نماز در شرايع پيشين داراى تشهد بوده تا گفته شود در تشهد به جاى
«اشهد انّ محمداً عبده و رسوله» چه مى گفته اند، ثانياً: در بسيارى از
احاديث به شيوه هاى مختلف آمده است كه پيامبران الهى به پيامبر خاتم و
آخرين پيامبر الهى معتقد بوده و به او و اهل بيت او محبت داشتند و خداوند
را به واسطه نام آنان و توسل به آنها مى خواندند. در روايتى آمده حضرت
آدم(عليه السلام) به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت او متوسل
شد تا ترك اولاى او بخشيده شد و در حديثى ديگرآمده: بر پيشانى كشتى حضرت
نوح(عليه السلام) نام پنج تن اهل بيت نوشته شده بود.
______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
6-نماز از چه زمانى به وجود آمد؟ آيااز اول خلقت
برانسان واجب بوده يا تنها مسلمانان مأمور به آن بوده اند، اگر وجود داشته
كيفيت وكميت آن چگونه بوده است؟
يكى
از چيزهايى كه همه پيامبران الهى به آن دعوت مى كردند «پرستش خداوند» است.
قرآن كريم از زبان پيامبران نقل مى كند كه به امّت هايشان مى گفتند:
(اعبدوا الله); خدا را پرستش كنيد (مائده، آيه72 و 117; اعراف، آيه59 و 65 و
73 و 85; هود، آيه50 و 61 و 84 و...). اصل عبادت و پرستش خداوند در همه
شريعت هاى الهى وجود داشته، ولى شكل و كيفيت آن متفاوت بود.
از
قرآن كريم استفاده مى شود كه نماز در امّت هاى پيشين هم بوده است; همه
پيامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم نماز مى خواندند،اما از چگونگى آن اطلاع
دقيقى در دست نيست. خداوند متعال خطاب به حضرت موسى(عليه السلام)مى
فرمايد: (إنّنى أنا اللَّه لآ إلـهَ إلاّ أنا فاعبدنى و أقم الصّلوة
لذكرى); من «الله» هستم، معبودى جز من نيست; مرا بپرست و نماز را براى
ياد من بر پادار.
هم
چنين قرآن كريم به نقل از حضرت عيسى(عليه السلام) مى فرمايد: (و جعلنِى
مبارَكًا أينَ ما كُنتُ و أوصَنى بالصّلوة و الزَّكوة مادُمتُ حيًّا); و
مرا وجودى پر بركت قرار داده، در هر كجا باشم و [خداوند] مرا به نماز و
زكات توصيه كرده مادامى كه زنده ام.
از
اين آيات شريف روشن مى شود كه نماز در مكتب دو پيامبر بزرگ الهى ـ موسى و
عيسى(عليهما السلام) ـ وجود داشته همان گونه كه در مكتب ديگر پيامبران بوده
است، چنان كه درباره حضرت شعيب(عليه السلام) آمده است: (قالوا يـشعيب
أصلوتكَ تأمرك أن نَّترك ما يعبد ءابآؤنآ); گفتند: اى شعيب! آيا نمازت
به تو دستور مى دهد كه آنچه را پدرانمان مى پرستيدند، ترك كنيم... . و نيز
از زبان حضرت اسماعيل، مى فرمايد: (وَ كَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ
بِالصَّلَوةِ وَ الزَّكَوةِ وَ كَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا); او
همواره خانواده خود را به نماز و زكات دعوت مى كرد و همواره مورد رضايت
پروردگارش بود.
بنابراين
هيچ شريعت و دينى، از نماز جدا نبوده، گرچه صورت ظاهرى آن، تفاوت داشته
است. زرتشتيان، پنج نماز دارند كه در هنگام طلوع آفتاب و ظهر و عصر و اوّل
شب و هنگام خواب، بپا مى دارند. يهوديان در ساعت سوم و ششم و نهم روز و
اوّل و آخر شب و هنگام تناول غذا، دعاهايى دارند.مسيحيان، روز يك شنبه و
برخى روز شنبه در كليسا جلسه دعاى دسته جمعى تشكيل مى دهند.
اما
بايد توجه داشت كه آنچه امروزه، پيروان حضرت موسى(عليه السلام)(يهوديان) و
پيروان حضرت عيسى(عليه السلام)(مسيحيان) به عنوان نيايش در كليسا و كنيسه
به جاى مى آورند، با مناسكى كه به وسيله اين پيامبران الهى آورده شده بود،
بسيار متفاوت است، زيرا آيين و كتاب هاى آسمانى اين دو پيامبر الهى دچار
تحريف و دست خوش انحرافات پيروان آنها شده است.در واقع نماز فعلى
يهوديان و مسيحيان به دعا، نزديك تر است تا به مجموعه اى از اعمال.
از
اين رو كيفيت و كميت نماز در شريعت اسلام با شرايع پيشين متفاوت است، لكن
در بيشتر آن آيين ها، سجده جزئى از اين عبادت محسوب مى شود.
علاوه
بر تشريع نماز در اديان الهى، بت پرستان نيز در برابر بت هايشان، وِردهايى
مى خوانده اند. اعراب جاهلى هم در مقابل كعبه مى ايستادند و باكف زدن و
صوت كشيدن اظهار عبادت مى كردند: (وَمَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ
الْبَيْتِ إِلاَّ مُكَآءً وَتَصْدِيَةً);و نماز و دعاى آنان نزد
آن خانه جز سوت كشيدن و كف زدن نيست.
_______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
7-چرا قبله مسلمانان از «بيت المقدس» به «مكه مكرمه» تغيير يافت؟
اساساً
خدا مكان و محلى ندارد، قبله رمزى است براى وحدت صف ها و احياى خاطره هاى
توحيدى و تغيير آن هيچ چيز را دگرگون نخواهد كرد، مهم تسليم بودن در برابر
فرمان او و شكستن بت هاى تعصب لجاجت و خودخواهى است. از اين رو، بعيد نيست
كه از علل مهم تغيير قبله دو مسأله زير باشد:
1. با قبله قرار گرفتن بيت المقدس و سپس تغييرش، مسلمانان در بوته
آزمايش قرار گرفتند; «وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى كُنتَ
عَلَيْهَآ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ
عَلَى عَقِبَيْه;و ما آن قبله اى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين
قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مى كنند، از آنان كه به جاهليت
باز مى گردند، مشخص شوند».
بديهى است هم نماز خواندن به سوى بيت المقدس براى آنان كه خانه كعبه را
سرمايه معنوى نژاد خود مى دانستند، مشكل بود و هم بازگشت به سوى كعبه بعد
از بيت المقدس بعد از عادت كردن به قبله نخست. مسلمانان به اين وسيله در
بوته آزمايش قرار گرفتند تا تعصب ها در آن ها كشته شود و روح اطاعت و فرمان
بردارى در آنان تحكيم گردد.
2. سرزنش ها و زخم زبان هاى يهود و نگرانى قلب پيامبر نيز نقش مهمى در
تغيير قبله از بيت المقدس به خانه كعبه داشت، زيرا پس از ورود پيامبر به
مدينه، يهوديان موضوع تغيير قبله را دستاويز خود قرار داده بودند و مرتّباً
مسلمانان را سرزنش مى كردند كه اين ها استقلالى از خود ندارند، قبول قبله
ما دليل بر قبول شريعت ماست و...; لذا پيامبر انتظار مى كشيد تا فرمان
تغيير قبله صادر شود، چنان كه قرآن مجيد مى فرمايد: «قَد نَرى تَقَلُّبَ
وجهِكَ فِى السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبلَةً تَرضـها فَوَلِّ وجهَكَ
شَطرَ المَسجِدِ الحَرامِ;نگاه هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان
(براى تعيين قبله نهايى) مى بينيم! اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن
خشنود باشى، باز مى گردانيم. پس روى خود را به مسجد الحرام كن».
__________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
8-چرا مسلمانان هنگام نماز به سمت خاصى رو مى كنند؟ چرابااين كه كعبه از سنگ و گل است بايد سوى آن نماز بخوانيم؟
خداوند
مى فرمايد: (وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ
فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَ سِعٌ عَلِيمٌ); مشرق و مغرب
براى خدا است، پس به هر طرف كه رو كنيد همان جا رو به خدا داريد كه خدا
واسع و داناست.
اين آيه مربوط به تغيير قبله است; هنگامى كه قبله مسلمانان از بيت المقدس
به كعبه تغيير يافت، يهود در مقام انكار برآمدند و ايراد گرفتند كه مگر مى
شود قبله را تغيير داد. آيه نازل شد و جواب داد كه شرق و غرب و هر جهتى
صلاحيت دارد به اذن و دستور خداوند قبله باشد; مدتى مسجد الاقصى و بعد از
آن كعبه.
اين آيه اشاره به يك مسئله كلامى و اعتقادى دارد; همه جا ملك خدا است و
خداوند محيط بر همه عالَم است; در نتيجه كسى كه به يكى از اين جهات رو
كند، به سوى خداى متعال رو شده است. اين آيه شريف، حقيقت توجه به سوى خدا
را از نظر جهتْ توسعه مى دهد نه از نظر مكان.
«رو به سوى قبله نماز خواندن» يك مسئله فقهى است. درست است كه روح و
مغزِ عبادت، همان بندگى درونى عبد است، ليكن اين توجّه قلبى بايد به صورت
عملى اجرا گردد. بدين منظور اسلام كعبه را قبله قرار داده تا مردم را با
همه اختلافاتى كه دارند، متوجه به يك نقطه كرده، با اين مركزيت، وحدت فكرى و
معنوى آنان را تضمين كند.خلاصه اين كه، اگر خداوند فرموده است: به هر
جا رو كنى به سوى خدا رو كرده اى، با حكمش به اين كه در نماز بايد به سوى
كعبه رو كنيد، منافات ندارد.
توجّه به قبله نيز هرگز مفهومش محدود كردن ذات پاك خدا در سمت معينى
نيست، بلكه وقتى در علم كلام ثابت كرديم كه خداوند حكيم است و احكام الهى
همگى داراى حكمت هستند، مى گوييم رو به قبله نماز خواندن هم حكمت هايى دارد
كه مهم ترين آنها «تعبد» است و ممكن است يكى ديگر از حكمت هايش اين باشد
كه انسان موجودى مادى است و بايد به سويى نماز بخواند و دستور داده شده كه
همه به يك سو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگى در صفوف مسلمانان پيدا شود و
از تشكيل صفوف متفرق و نامنظم كه عامل هرج و مرج است، جلوگيرى شود; افزون
بر اين، سمت قبله (طرف كعبه) نقطه اى مقدس است كه از قديمى ترين پايگاه هاى
توحيد مى باشد و توجه به آن، بيدار كننده خاطرات توحيدى است.
__________________________________________________________________________________________________________________________________________________________-
9-آيا مى توان بدون تكان دادن لب ها و از ته دل نماز خواند؟
خير،
زيرا يكى از واجبات نماز «ذكر» است. «ذكر» همان عبارت ها، جمله ها، كلمات و
حروف خاصى است كه در جاى جاى نماز بايد ادا شود و اين امر بدون تكان دادن
زبان و لب ها محقق نمى شود. بلكه اگر كسى استثناءً لال است احكام ويژه خود
را دارد; مثلاً با اشاره بايد نماز بخواند و... .
خداوند متعال مى فرمايد: (لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا); نمازت را با آواز بلند مخوان و بسيار آهسته اش مكن.
بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر
مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر (و هم چنين تسبيحات اربعه)
را آهسته بخوانند.
از مجموع آيه فوق و فتواى فقهاى بزرگ استفاده مى شود كه نماز بايد
خوانده شود و تمامى حروف از مخارج خودش ادا شود. بنابراين چون نمى توان
بدون حركت زبان و لب ها حروف و كلمات را ادا كرد نماز خواندن به اين شكل يا
از ته دل باطل است.
_______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
10-آيامى توان ازسوره هاى سجده واجب قرآن در نماز مستحبى خواند؟
بله
،اگر كسى هر يك از اين چهار سوره را در نماز مستحبى بخواند، وقتى به آيه
سجده واجب رسيد، بايد به سجده رود و سپس برخيزد و نماز را ادامه دهد و اين
سجده ربطى به سجده هاى نماز ندارد.
___________________________________________________________________________________________________________________________________________
11-چرا زنان در نماز بايد پوشش و حجاب داشته باشند؟ آيا در قرآن به اين موضوع اشاره اى شده است؟
نخست
لازم به يادآورى است كه قرآن به مسئله پوشش زن در نماز اشاره اى به صراحت
ندارد، لكن رواياتى كه به تفسير آياتى همچون آيات 26 و 31 سوره اعراف
پرداخته اند به اين مسئله اشاره كرده اند.اما فقها به استفاده از
رواياتى كه در اين زمينه وارد شده به مسئله پرداخته اند.
درباره پوشش در نماز بايد گفت: مسئله محرم و نامحرم مربوط به انسان
هاست و خداوند منزّه از آن است، ولى فلسفه پوشش انسان تنها مربوط به مسئله
محرم و نامحرمى نيست، چون بر هر نمازگزارى (زن باشد يا مرد) واجب است خود
را در نماز به مقدارى كه در شرع مقدس واجب شده بپوشاند; اگرچه تنها باشد و
در خلوت نماز بخواند و هيچ كس او را نبيند.
پوشش براى انسان، اعم از زن و مرد، نوعى كرامت الهى است. تنها آدميان
لباس مى پوشند، امّا هيچ حيوانى لباس نمى پوشد; بنابراين پوشش نشانه اى
براى شخصيت و احترام انسان محسوب مى شود;افزون بر اين، در نماز علاوه
بر خشوع قلبى، خشوع ظاهرى و احترام در مقابل ذات حق تعالى هم لازم است و
آنچه خداوند براى بانوان در خضوع و احترام بندگى مى خواهد، مسئله رعايت
حجاب هنگام نماز است. قرآن كريم مى فرمايد: (وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِن
حَبلِ الورِيد);و ما از شاه رگ[او](انسان) به او نزديك تريم.
از اين كه خداوند، رعايت حجاب را هنگام نماز واجب كرده، مى فهميم كه
حجاب، بهترين و تنها لباسِ حضور نزد پروردگار است. حجاب براى زنان مؤمن،
مقدمه قرب و نزديكى به حق تعالى است و بهترين تمرين براى حفظ و رعايت آن
براى بانوان در برابر نامحرم به شمار مى رود، زيرا خانمى كه پنج نوبت در
شبانه روز در آن جا كه نامحرمى نيست اين گونه خود را بپوشاند، بى گمان خود
را در برابر نامحرم بهتر مى پوشاند; البته مسئله لزوم رعايت حجاب براى
بانوان در نماز، ممكن است حكمت هاى ديگرى هم داشته باشد كه براى ما معلوم
نيست، چون فلسفه و حكمت همه احكام براى ما بيان نشده و آنچه بيان شده نيز
به طور كامل به دست ما نرسيده است.براى آگاهى بيشتر چند كتاب درباره
حجاب معرفى مى كنيم.
_______________________________________________________________________________________________________________________________________________________________-
ارسال یک نظر